
ما در قدیم از زبان موسیقی دانهاى معروف شنیده بودیم که میگفتند موسیقى اصیل ایرانى را نوحهخوان و شبیهخوانها حفظ کردهاند؛ موافقخوان، مخالفخوان، علىاکبرخوان، قاسمخوان. هر کدام یک دستگاهى را به اینها میدادند که باید در آن دستگاه بخوانند. این موجب شد که موسیقى نانوشتهى ایرانى – که نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چیز دیگرى داشت – بتواند برسد به دست کسانى که اینها را با نُت و شیوههاى جدید بتوانند ثبت و ضبط کنند. حالا جوان امروز، چه خوانندهى رادیو و تلویزیون – که متأسفانه آنجا از این جهت وضع خوبى هم ندارد – چه خوانندهى جلسهى مداحى، ناگهان بیاید آهنگهاى اروپائى را – آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن؛ سبکهائى که فرض کنید حالا فلان خوانندهى غربى یا مقلد عربِ آن غربى یکوقتى خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن! که قبل از انقلاب هم متأسفانه همین کارها را کردند. موسیقى اصیل ایرانى را که میتوانست نوع حلال هم داشته باشد – البته همان موسیقى اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقى بین ایرانى و غیر ایرانى نیست – همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خوانندهى ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید – آن هم غلط – آهنگ غربى یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است. نوآورى، درست؛ اما نه اینجور. این مربوط به آهنگ است. البته صداى خوب را میتوان با آهنگ بد خراب کرد؛ صداى متوسط را میتوان با آهنگ خوب آرایش داد. خود آهنگ یک مسئله است.
برویم سراغ شعر، کلام. داستان مفصلى اینجاست. اولاً لفظ شعر، لفظِ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نمیشناسند. هر شعرى که یک آدم ناوارد تصور کرد این خوب است، دلیل بر این نیست که آن خوب است. شعر را بایستى آدم شعرشناس تصدیق کند که خوب است. فایدهى شعر خوب چیست؟ فایدهاش این است که بدون اینکه من و شما ملتفت شویم، تأثیرگذارىاش در مخاطب بیشتر است؛ هنر، این است دیگر. یک هنر عالى، ولو مخاطب آن هنر تشخیص ندهد که این عالى است، اما تأثیر او در نفس آن مخاطب، تأثیر عمیقترى خواهد بود از یک هنر سطحىِ مبتذل بازارى؛ فایدهاش این است. لفظ، باید لفظ قوى، خوب، زیبا؛ مضامین، مضامین جذاب، جالب، تازه، غیرتکرارى و مطلب – که عمده این است – آموزنده باشد.
غیر از لفظ و غیر از مضمونسازى لفظى، مقولهاى هست به نام مقولهى مطلب. یعنى آنچه شما دارید بیان میکنید، باید آموزنده باشد. فرض کنید یک واعظى برود بالاى منبر و از اول تا آخر منبر حرفهائى بزند که یک ذره بر معرفت مردم، بر بصیرت مردم دربارهى آن موضوع اضافه نشود. خوب، این وقت خودش و دیگران را تلف کرده. مداح هم همینجور است. شعرى شما بخوانید؛ ولو لفظ هم لفظ خوبى باشد، راجع به حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) هم باشد، اما چیزهائى باشد که مستمع هیچ استفادهى از او نمیتواند بکند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بیشتر میشود، نه از مقامات توحیدى او چیزى میفهمد، نه از مجاهدت او چیزى میفهمد، نه از رفتار و سجیهى آن بزرگوار که درس است – چون معصوم است و هر حرکت او براى بشر درس است؛ سرمشق است – چیزى میفهمد، اشکال خواهد داشت.
پس کارتان سخت است عزیزان! کار شما بر خلاف اینکه بعضیها خیال میکنند چهار کلمه حفظ کنیم و یک صداى بازى هم داشته باشیم، بس است؛ نه، کار، خیلى سخت است. کار، هنرمندانه، مؤثر، هدایتگر و جهتبخش باشد.
رهبر معظم انقلاب۸۶/۴/۱۴if (document.currentScript) {